تحلیل SWOT
تحلیل سوآت مخفف نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها است. این ابزار به درک موقعیت استراتژیک فعلی و تدوین استراتژی هایی که بر روی نقاط قوت، رفع نقاط ضعف، استفاده از فرصت ها و کاهش تهدیدها سرمایه گذاری می کند، کمک می کند. تحلیل SWOT ابزاری ساده اما قدرتمند است که برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان و همچنین فرصت ها و تهدیدهای خارجی استفاده می شود.
عمران آمِد مؤسس، سردبیر و مدیرعامل بیزینسمد است و یکی از فارغالتحصیلان دفتر مککینزی در لندن.
نویسندگان مایلاند از Asina De Branche و Joëlle Grunberg بهخاطر مشارکتشان در این مقاله تشکر کنند. درباره نویسندگان و پژوهشگران: مشاوره فروش آنیتا بالچاندانی شریک ارشد در دفتر مککینزی در لندن است، جایی که Ewa Starzynska مشاور است. آخیم برگ شریک ارشد در دفتر فرانکفورت است. Gemma D’Auria شریک ارشد در دفتر میلان است و فلیکس رولکنز شریک دفتر برلین است. دیوید بارلت شریک وابسته، در دفتر مونیخ است.
در اینجا نحوه کمک مشاوره مدیریت به سازمان ها در استفاده از استراتژی ها آمده است:
1. نقش مشاوره مدیریت در طراحی و پیاده سازی استراتژی های سازمان
مشاوران مدیریت نقش مهمی در کمک به سازمان ها برای توسعه و اجرای استراتژی های موثر دارند. ارزیابی عینی
– تشخیص و تجزیه و تحلیل: مشاوران مدیریت با ارزیابی کامل وضعیت فعلی یک سازمان شروع می کنند. برنامه ریزی استراتژیک
– توسعه استراتژی: مشاوران برای توسعه استراتژی های مناسب با رهبران سازمان همکاری نزدیک دارند. تعیین اهداف روشن، تعریف برنامه های عملیاتی و همسویی استراتژی ها با ماموریت و چشم انداز سازمان از مهمترین اقدامات در زمینه توسعه استراتژی است. آنها تخصص، تجربه و دیدگاه بیرونی را به روی میز می آورند و کسب و کارها را قادر می سازند تا تصمیمات آگاهانه بگیرند و چالش های پیچیده را پشت سر بگذارند. آنها تحلیلهای عمیقی از جمله ارزیابیهای SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصتها، تهدیدها)، بررسیهای مالی و تحلیلهای بازار انجام میدهند. مشاوران به اولویت بندی ابتکارات و تخصیص موثر منابع کمک می کنند.
– برنامه ریزی سناریو: مشاوره صنعت گردشگری مشاوران اغلب درگیر برنامه ریزی سناریو هستند و سناریوهای متعدد آینده را برای پیش بینی چالش ها و فرصت های بالقوه ایجاد می کنند. این به سازمان ها کمک می کند تا استراتژی های قوی و انطباقی ایجاد کنند. این ارزیابی عینی به سازمان ها کمک می کند تا مسائل و فرصت های استراتژیک کلیدی خود را شناسایی کنند.
2.
1
در مسیر درست هم که باشید، اگر در جا بزنید، زیر گرفته میشوید! در زمانهای به سر میبریم که به علت سرعت زیاد تغییرات بازارها بیثبات و پیشبینی این تغییرات و روندها بسیار سخت شده است. کشف بهموقع فرصتها، تهدیدها و مسائل راهبُردی بسیار تعیینکننده است. در گذشته نهچندان دور این وظیفه تنها بر عهده واحد برنامهریزی استراتژیک سازمانها یا مدیریت بالادستیِ شرکتها بود؛ اما در گذر زمان متفکران مدیریت به این نتیجه رسیدهاند که هیچ واحدی مانند واحد بازاریابیِ سازمان به اطلاعات، مشتریان، رقبا، روندهای محیطی و مانند اینها دسترسیِ کاملی ندارد؛ همانطور که پروفسور آکر بیان میکند، واحد بازاریابی محرک اولیه تحلیل استراتژیک است. در سازمانهای غیرخصوصی-که در تمام جوامع پیچیدگیهای خاص خودشان را دارند و مقایسه عملکرد و رفتار آنها با بخش خصوصی اصلا صحیح نیست- مفهوم بازار هنوز نسبت به فضای شرکتها و کسبوکارهای خصوصی از تکامل کمتری برخوردار است و خیلی با مفهوم پیچیده و متغیری روبرو نیستیم. در واقع واحد بازاریابی خوراک و ورودی اولیه را برای مباحث مربوط به تحلیل و برنامهریزی استراتژیک فراهم میکند و نقش کلیدی در تصمیمگیریها دارد.
خوشبختانه چند سالی است که سازمانهای ایرانی نیز نگاهشان به واحد بازاریابی از نگاه صرف به واحد اجرای عملیات فروش و توزیع و ترفیع فراتر رفته است. در بسیاری از بازارها رقبا در زمینۀ منافع کارکردی اساسی به تعادل و برابری رسیدهاند، بنابراین پیشگام بودن در نوآوری و محافظت از آن از هر زمان دیگری مهمتر شده است و تحقق آن مستلزم داشتن سازمان و سیستمی قوی است.
امروزه توسعه و پیادهسازی استراتژیها بسیار متفاوتتر از چند دهه پیش و هنگامی است که محیط کسبوکار پایدارتر و سادهتر بود. اکنون تقریباً تمامی بازارها را باید پویا دانست. امروز بیش از هر زمان دیگری به تحلیلهای درست نیازمندیم. بهعنوان مثال فقط کافی است نگاهی به تغییرات اجتماعی و سیاسی در چند سال اخیر در سطح داخلی و خارجی و تأثیر آنها بر شرکت و کسبوکار دیگران و خودتان بیندازید؛ مسائلی از قبیل نوسان قیمت نفت و انرژی، مناسبات جدید سیاسی و اقتصادی، جنگها و نزاعهای منطقهای، فناوریهای جدید مبتنی بر وب، تکامل و تحول شبکههای اجتماعی، رفتارها و علاقهمندیهای نسل جوا و ظهور کسبوکارهای جدید.
قطعاً سازمانها و شرکتهایی در این محیط کسبوکار باقی میمانند و رشد خواهند کرد که آمادگی، شناخت، تحلیل و پاسخگوییِ در خورد به این تغییرات را داشته باشند. اما، در مجموعههایی که برای تابآوری و توسعه خود نیاز به تلاش مداوم دارند، بازار مفهوم رازآلودی است که هر دم، مختصات متفاوتی از قبل را بروز میدهد و مدیران باید بتوانند برای بقای خود تدبیر و ارزش مدیریتیِ جدیدی را خلق کنند.
هسته اصلی ویراست اخیرِ کتاب، توسعه کسبوکار، برند و استراتژیهای بازاریابیای است که به مزیت رقابتی بادوام منجر میشوند؛ کاری که با گذشت زمان دشوار و دشوارتر شده است. زمانه دشوار اما هیجانانگیزی است؛ پر از فرصت و تهدید!
از طرفی امروزه محصولات و پیشنهادهای بسیار متنوع با سرعتی باورنکردنی بهآسانی در اختیار مشتریان قرار میگیرد و حق انتخاب مشتری را افزایش میدهد. در چنین شرایطی توجه مشتری به کدام پیشنهادها جلب میشود و درنهایت کدام را انتخاب خواهد کرد؟
سازمانهایی در این محیط رقابتی و در حال تغییر، باقی میم رشد خواهند کرد که آمادگی شناخت، تحلیل و پاسخگویی به این تغییرات را داشته باشند؛ بنابراین کشف بهموقع فرصتها و تهدیدها بسیار مهم است. شاید بد نباشد که مجدد تکرار کنیم با خودمان که: مشاوره فروش «در بین واحدهای مختلف سازمان هیچ واحدی مانند واحد بازاریابی به اطلاعات، مشتریان، رقبا، روندهای محیطی دسترسی ندارد. درواقع، واحد بازاریابی اطلاعات لازم برای برنامهریزی استراتژیک را فراهم میکند و نقش کلیدی در تصمیمگیریها دارد.»
شرکتها برای این که از عهدۀ چالشهای بازارهای پویا و پررقابت بربیایند به استراتژیهای مشتریمحور و خلاق نیاز دارند. در نتیجه شرکتها باید بتوانند استراتژیها را با شرایط مطابقت دهند تا مرتبط بمانند. دیوید آکر مدرک کارشناسی خود را از مدرسه مدیریت اسلون (MIT Sloan School of management) دریافت نموده. در نهایت، در سال 2015 به دلیل فعالیتهای فراوان در حوزه بازاریابی، به تالار مشاهیر انجمن بازاریابی آمریکا پیوست. کتاب «مدیریت استراتژیک بازار» دیدگاهی مشتریمحور دارد و معتقد است تمام استراتژیها برای موفق بودن باید ارزش پیشنهادی معناداری برای مشتریان داشته باشند.
دیوید آکر، استاد مدیریت و حوزه بازاریابی اهل شهر فارگو ایالات متحده آمریکا بود. او در کتاب «مدیریت استراتژیک بازار» که توسط انتشارات آریانا قلم با ترجمه خوبِ احمد روستا و سیدرامین هاشمی ترجمه و منتشر شده است؛ در بخش اول به تحلیل استراتژیک بازار و در بخش دوم برای خلق، انطباق و پیادهسازی استراتژی مورد نیاز یک سازمان در بازار پیچیده و پویای روزمره تلاش کرده است. تلاشی که از ارائه مفاهیم کلیدی زیر پیروی کرده است:
1. این مدرسه یکی از قویترین مدارس مدیریت دنیا بوده و جالب است که بدانید، ورود به دوره MBA آن فراتر از حدی که تصور مینمایید، دشوار است. او استاد بازنشسته دانشگاه مدرسه کسبوکار هاس(Haas) بود که در بزرگی مدرسه هاس همین بس که طبق رتبهبندی Economist جزء بهترین مدارس کسب و کار دنیا قرار گرفته است. این تحلیلها با نمودار خلاصه جریان مجموعهای از سرفصلها که به آغاز شدن فرایند کمک میکنند و مجموعهای از برگههای برنامهریزی همراه شدهاند.
3. اغلب اوقات مفهوم استراتژی کسبوکار مبهم است و بهخوبی تعریف نمیشود که این مسئله موجب پراکندگی تمرکز مشاوره مدیریت و ارتباطات ضعیف میشود.
2. رشد کسبوکار از طریق انرژیبخشی به کسبوکار، اهرم کردن کسبوکارها، خلق کسبوکارهای جدید و جهانی شدن. تحلیل استراتژیک ساختاریافتهای متشکل از تحلیلهای تفصیلی مشتری، رقیب، بازار، محیط و تحلیل داخلی که به فهم پویاییهای بازار منجر میشود. پایههای ارزش پیشنهادی و برندهای قوی. او همچنین مدرک کارشناسی ارشد آمار و دکترای مدیریت کسب و کار خود را از دانشگاه استنفورد کسب نموده است، دانشگاهی که هماکنون دختر او یعنی جنیفر آکر، در آنجا به عنوان استاد بازاریابی تدریس مینماید. مفاهیم تعهد، فرصتطلبی و انطباقپذیری استراتژیک و اینکه چگونه میتوانند و باید با هم ترکیب شوند.
4. هر گزینه ریسکها و پاداشهای مربوط به خود را دارد و همگی باید بر روی میز تصمیمگیری قرار داشته باشند.
5. استراتژی بدون ارزش پیشنهادی متقاعدکننده، بازارمحور و موفق نمیشود باید داراییهای برندی توسعه یابند که از استراتژی کسبوکار پشتیبانی کنند.
6. تمامی سازمانها محصولات و بازارهای چندگانه دارند و ایجاد همکاری و ارتباطات به جای رقابت و منفرد بودن ابتکاری است که باید به کار گرفته شود.
مواجهه با بازارهای پویا نیازمند استراتژیهای مشتریمحور و خلاقیت است. ایجاد بازاریابی مبتنی بر همافزایی در سازمانهای سیلویی که سیلوهای آن بر اساس محصولات یا کشورها تعریف شدهاند. این کتاب بر منظر مشتری و این واقعیت که هر استراتژی باید ارزش پیشنهادیای با معنی برای مشتری داشته باشد، تأکید دارد. تعریفی از استراتژی کسبوکار که شامل گستره وسیع محصول – بازار، ارزش پیشنهادی، داراییها و شایستگیها و استراتژیهای حوزۀ کارکردی میشود. بازار را دست کم نگیرید. این کتاب مسیری را نشان میدهد که طی آن تکانه و رکورد و ضربهپذیریِ گذشته شکسته شود و استراتژیها و پیشنهادهای خلاقانه ایجاد شوند
مخاطبان این کتاب مدیرانی هستند که به توسعۀ استراتژی در بازارهای پویا نیاز دارند یا مدیرانی که اخیراً به جایگاه مدیریت عمومی ارتقا یافتهاند یا کسانی که کسبوکارهای کوچک را اداره میکنند و میخواهند فرایندهای توسعه و پیادهسازی استراتژی خود را بهبود دهند. مدیران اجرایی ارشد و متخصصان برنامهریزی که میخواهند دیدی کلی بر مسائل و روشهای روز مدیریت استراتژیک بازار داشته باشند.